1. توی پست قبلی براتون از علاقه جدیدم به سفر و دیدن دنیا گفتم. واقعا برای خودم هم غیرقابل باوره ولی این موضوع باعث شده در طول نه ماه اخیر در امیدوارترین حالت خودم نسبت به زندگی باشم. واقعا بعد المپیاد هیچوقت اینقدر احساس امیدنکردم. فکر میکردم دیگه هیچوقت رضایت داشته نمیشم و تا ابد قراره همین موجود مفلوکی که تنها دستاوردش در زندگی رو شکست میدونه باقی بمونم. ولی واقعیت اینه که تو این یک و نیم ماه اخیری که میشه گفت به حد زیادی تنها بودم و خلوت کرده بودم و حتی اینجا هم زیاد پست نمیذاشتم، تونستم تا حد زیادی با خودم کنار بیام، با خودم و تموم شدن المپیاد. هرچند به قیمت از دست دادن کنکور و درس نخوندن تموم شد ولی واقعا به نتایج امیدوار کننده ای رسیدم. به زودی المپیاد میشه فقط یکی از بخش های قشنگ و ارزشمند زندگیم نه یه حسرت و خاطره از دست رفته. الان هم در مرحله ایم که دیگه مثل قبل با بستن چشمام صحنه های دوره یا قیافه استادا نمیاد جلو چشمم، بلکه جاهایی که باید ببینم معبدهای رنگارنگ و بازارها و پارک ها و هزارتاجاهای دیگه ی آسیا و آمریکای جنوبی رو می بینم. مزرعه ابریشم آنگکور و ماچوپیچوی پرو رو میبینم. قبل خواب به کارایی که می تونستم بکنم فکر نمیکنم، به کارایی که میتونم بکنم فکر میکنم. و کلا حالم خیلی بهتره. خوشحالم که دو سال تو مدرسه صرفه جویی کردم و با یه سال صرفه جویی بیشتر تو دانشگاه بیشترش هم میکنم:)) آخرین برنامه ام تا این لحظه اینه که بعد کارشناسی مستقیم درسم رو ادامه ندم و اپلای نکنم حتی بلکه میخوام این دو سه سال اضافه رو برم و خونه ها و خونواده ها و دوستای جدید پیدا کنم:)) 

بابای من برخلاف مامانم که نسبت به تولید مثل دید مذهبی داره و دلیلش رو "مشارکت در امر خلقت" میدونه، خیلی ساده به خودخواهیش اعتراف میکنه و میگه"برای ادامه ی حیات بعد از مرگ از طریق ژن های شما" :)) راستش همیشه برام مسخره بود تا اینکه یهو شباهت های دیوانه وارم با مامان بابام شدم. این سفر دیگه نهایتشه. شاید بیشترین چیزی که من از مامانم میدونم همین علاقه اش به سفره. از وقتی که یادم میاد جهانگردی و اینا آرزوی دیرینه اش بوده و راستش به نظر نمیاد که بهش برسه ولی من تا همین چند وقت پیش اصلا فکر نمیکردم خودم هم چنین آرزویی داشته باشم:)) خلاصه که کشورای مورد علاقه ام تو آسیا و آمریکای جنوبی رو نوشتم و تک تک بررسیشون میکنم و عکساشونو نگاه میکنم و به آینده امیدوار میشم:)) 

.

2. بالاخره یه قانون پیدا کردم کخ به نفع ست:)) مجازات همجنس گراهای مرد اعدامه ولی مجازات همجنسگراهای زن تا سه مرتبه صد ضربه شلاقه؛))

.

3. کم مونده دو هفته بشه از گوشت نخوردنم و به طور جدی قصد دارم کم کم تمام محصولات جانوری رو حذف کنم. بعد از سفر یکی دیگه از چیزاییه که کمک میکنه به زندگیم معنا بدم. و کلا خیلی خوشم میاد ازش.

.

4. روی اپلیکیشن گوگل ارث کراش زدم:)) تودچنین خوب چرایی آخه؟

.

5. خیلی خوشحالم که فقط 4 ماه از این بخش از زندگیم مونده. 16 سال و 4 ماه تو این شهر زندگی کردم و اصلا تجربه ی خوبی نبود. ولی 3 سال تهران و 3 سال قاره آسیا/آمریکای جنوبی حتما بهتر میشه

.

6. حوزه ی امتحان نهایی ها مدرسه خودمونه:)) خوبه به نظرم ولی ساعتش بده:| من در دو سال اخیر تمام امتحانام ساعت 10 بوده نمیدونم الان که هشته اون دو ساعت رو چطور جبران کنم:))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار روز فونت های فارسی امیرحسین میرزانیا يک اس ام اس وان پيامک هاي بامزه Emily موسسه نوفن حامی البرز یو پی اس برای کامپیوتر شخصی آموزش فتوشاپ