شما یا زن نیستید، یا میگرن ندارید، یا سندرم تخمدان پلی کیستیک ( همون تنبلی تخمدان خودمون) ندارید! ویا مثل من جزو 00057. انسان های بدبخت بدشانس دنیا هستید که هر سه تا رو با هم دارن:)) سه تا چیزی که به تنهایی هم جهنم هستن چه برسه به باهم بودنی. سه تا جهنمی که چون مثل مثلا سرطان یا حداقل دیابت مشهور نیستن جدی گرفته نمیشن و شاید به عنوان درد رسمیت نداشته باشن! ولی تو این پست میخوام تجربه ی خودم رو از میزان جهنم بودن این سه تا و تاثیری که همین درد جدی نپنداشتنشون میذاره براتون بگم.

مورد اول زن بودنه، که خب فقط از منظر عادی و طبیعیش، یعنی بدون در نظر گرفتن حجم سایر تبعیض ها و خشونت هایی که زن بودن رو سخت میکنه، خود مبحث شدن که هم بودنش معضله هم نبودنش واقعا جهنمه. یه زن سه ماه از هر سال رو تو یکی از بدترین شرایط جسمی و روحی میگذرونه. یک چهارم هر سالش رسما به فاک میره و مجبوره لبخند بزنه و بگه مشکلی نیست. پی ام اس یا سندروم پیشاقاعدگی به تنهایی واقعا وحشتناکه چه برسه به وقتی که با پنج تا هفت روز خون ریزی مداوم همراه میشه. فشار روانی جامعه به کنار حالا. تابو بودنش و  توهم اینکه مبادا کسی بفهمه ی به کنار:))

مورد بعدی میگرنه. راستش من وقتی میگم میگرن منظورم صرفا میگرن نیست، هر سردرد وحشتناک مداومی رو در بر میگیره ولی خب حداقل از میگرن تصور دقیق تری مردم دارن. خب میگرن حملات وحشتناکیه که قطع و وصل میشه ولی سردرد من احتمالا حتی میگرنم نیست چون هیچوقت قطع نمیشه! همون علائم و با همون شدت ولی همیشگی. حتی تو خواب. یار دیرینه ی میگرن حالت تهوعه. احساس خنجرهایی که از هر سمت تو کله ات فرو می رن همراه با حالت تهوع و نفس تنگی:)) و بعد فک کن که مردم غالبا نمیفهمن منظورت چیه از سرم از درد میکنه:)) انتظار دارن بتونی درس بخونی، چون فلج نشدی که! فقط یکم سرت درد میکنه اونم مسخره بازیه بابا؛)) چون نمیشه ثابتش کرد، فقط چون نمیشه دیدش به معنی تحمل پذیریش نیست. سه ساله که زندگیمو جهنم کرده، وقتی شدیدتر از همیشه میشه(مثل الان، مثل همون 3 ماه از سال مورد اول) روزی هزار بار با خودم میگم دیگه نمیتونم تحمل کنم، دیگه از پسش بر نمیام ولی گزینه ی دیگه ای ندارم. از همون سه سال پیش تا الان بدبختی توضیحش به دیگران هم هست:)) و خب مثلا من واقعا نمی تونم به کسی بگم لطفا داد نزن چون من یه ماه از کار و زندگی میفتم، یا نمیتونم تو تاریکی زندگی کنم، بهترین کار قطع کردن کله ام با تبره که از پس اونم برنمیام:)) ولی مردم درک نمیکنن، نمی فهمن چرا ترجیح میدم چندتا مسکن بخورم و بخوابم تا اینکه برم بیرون:)) دنیای من سیاه و سفید محضه. سیاه روزایی مثل امروزمن. جهنم محض، روزایی که هیچ امیدی ندارم، هیچ دلیلی واسه تحمل کردن ندارم، هیچ توانی واسه ادامه دادن ندارم. روزای سفید روزایی مثل سال پیشن، روزایی که ادبیات رو داشتم حداقل، امید داشتم که شاید روزای خب برسن، زرتشت رو داشتم. ولی الان حتی از امید داشتن هم خسته ام!:)) خوشحال نیستم از تسلیم نشدن. از تحمل کردن. سه ساله به خودم امید میدم که یه روز خوب میاد، یه روز که دیگه تنهایی مطلق نیست، درد مطلق نیست. ولی خب بعد زمستون فقط یه زمستون بدتره:)) 

و اما مورد آخر. سندرم تخمدان پلی کیستیک، به کارکرد غیر طبیعی تخمدان گفته میشه. مثلا افزایش ترشح هورمون تستوسترون و عادت ماهیانه غیرمنظم(مثلا سالی هفت هشت بار). دلایل زیادی داره، مثلا اضافه وزن، استرس، ژنتیک و. ولی جالبیش میدونید چیه؟ اینکه عوارضش هم همین چیزا هستن:)) مثلا چاقی هم از عواملشه هم از عوارضش! یکی از راه های بهبودش هم کم کردن وزنه ولی مثلا منی که این سندرم رو دارم و چاق هم هستم لاغر نمیشم دقیقا بخاطر همین بیماری. پس لطف کنید و هر اضافه وزنی رو ناشی از ناتوانی فرد تو ورزش یا کنترل خورد و خوراکش ندونید:)) من خب زندگیم جهنم تر از چیزیه که تنها مشکلم چاق بودنم باشه ولی حتی منم ناراحت میشم از اینکه کسایی که هیچ درکی از این چیزا ندارن چاقی رو بحران اجتماعی بنامن:| :)) همینطور در مورد چیزی که بهش میگید "موی زائد" افزایش موهای زائد از عوارض این سندرومن، واقعا زدن یا نزدن موهای بدن به هیچ کسی کوچک ترین ربطی نداره. 

من به خاطر این سندروم درست مثل یه گرگینه همه جای بدنم مو دارم:)) ولی هیچ کدوم رو زائد نمیدونم و  مشکلی با پشمام ندارم، ماهی دوبار با خونواده ی خودم باید بحث کنم سر اینکه چرا مثل "کولی ها و غارنشین ها" زندگی میکنم و پشامو نمی زنم دیگه ببینید بقیه چطورن. موهای بدن من انقدر زیادن که حتی اگه لیزرشون کنم هم بازم به یه هفته نکشیده درمیان چون من مشکل هورمونی دارم و از طرفی مثلا صورتم هم حساسیت میده به این مسئله. الان دلیلش رو میدونم و باهاش اوکیم ولی شما حتی نمیتونید فکرشو کنید که سه چهارسال پیش چقدر ناراحت میشدم از بس همه مسخره ام میکردن. یه بچه ی چاق پرموی زشت تنها همیشه سوژه ی خوبیه:)) 

بگذریم، سندروم تخمدان پلی کیستیک هرچند باعث میشه نشم ولی عوارض روحی یا همون پی ام اس رو هزار برابر میکنه و نکته ی وحشتناکش اینه که خیلی وقتا متوجه نمیشم که این پی ام اسه و تموم میشه سر یه هفته و یه هفته ی تمام با عذاب و سرکوفت زندگی میکنم. هی به خودم میگم خاک بر سرت که اینقدر افسرده و بدبخت و تنها و ناامیدی، تا وقتی که یادم بیاد این پی ام اسه نه من:)) همچنین سردرد و میگرن رو هم بدتر میکنه. یعنی من سه ماه از زندگیم رو تو جهنم ترین وضع ممکن زندگی میکنم و مدام هم دنبال دلیلش میگردم. که چرا باید اینطور باشه. مدام خودم رو سرزنش میکنم انگار که تقصیر من بوده؛)) مدام حسرت اینو میخورم که کاش حداقل اینقدر تنها نبودم. کاش دوستی  داشتم که اینا رو بهش میگفتم و پیشش گریه میکردم نه اینکه بیخودی و بی دلیل بشینم و اینقدر اینجا بنویسم تا خالی شم تا حس کنم که حداقل تا فردا میتونم تحمل کنم. 

پ.ن: نگم از عذاب درس نخوندش. یعنی مثلا من فردا امتحان جامعه هم دارم و هیچی نتونستم بخونم و کدوم معلمی میفهمه این چیزایی که گفتم رو؟

پ.ن2: متاسفانه من اصلا دختر خوب و با حیایی نیستم. نشون به اون نشون که همین دو ساعت پیش وسط خونه اعلام کردم که اولین کاری که به محض 18 ساله شدنم میکنم در اوردن تمام دم و دستگاهمه و از الان بهتره این موضوع رو بدونن:)) 

پ.ن3: واقعا نمیدونم کی قراره تموم بشه این بازی کثیف؛))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موج دریا ترجمه تجارت یار آخر آفرینش bitmehr Amber ورزش نمایندگی تعمیرات در تهران بانک مقاله | پاورپوینت,تحقیق,پایان نامه,پرسشنامه