کم و بی ارزش و احمق و فلان دونستم خودم:|
مثلا اگه سایتی رو دنبال کنم که کتاب و فیلم معرفی می کنه، بعد ببینم بیشتر کتابا و فیلماشو میشماسم و خوندم/دیدم، نمیگم ای ول چقدر فیلمای خوب دیدم و کتابای معروف خوندم:| میگم چه سایت خزیه که فیلما و کتابایی که من میشناسمو معرفی میکنه:))
اگه تو یه درس خوب باشم و تستای فلان کتاب کار رو خوب بزنم نمیگم ای ول چه خوب یاد گرفتم یا تو این درس چه خوبم:| بلکه میگم چه کتاب کار آبکی و مسخره ایه که حتی من جلبک هم تستاشو خوب میزنم:))
اگه کسی از موسیقی هایی که من گوش میدم گوش بده احتمالا از چشمم میفته چون مثل خودم خز به تمام معنا و بی سلیقه مزخرفه:))
اگه کسی تحسینم کنه به نظرم یا داره چاپلوسی و در بهترین حالت تعارف میکنه، یا احمقه، یا داره مسخره ام میکنه:| :)) و اگه آشنا باشن دارن قربون دست و پای بلوری سوسکشون میرن:|
اگه از دست پختم تعریف کنن هم سر رودروایسیه:|
اگه فکر کنن قیافه ام خوبه حتما کورن:| :)) و به همین ترتیب برید تا آخرش:))
البته یه چیزم هست اینکه من فکر میکنم زشت و تباه و احمق و بی شعور و بی سلیقه و خز و جلبک و به درد نخورم، ولی خب با همینی که هستم راحتم:)) یعنی مشکلی ندارم با هیچ کدوم از این صفتای زشت و بدقواره؛))
پ.ن1: در رابطه با لیلا یه جریانی پیش اومد که دوست دارم بگم که بدونید چقدر خودمو بدبخت میدونم ولی امروز حالم خوبه بمونه واسه روزی که حالم بده:| :))
پ.ن2: کارنامه کنکور رتبه 10 پارسال که نقره ی بدبختی مثل من بود رو دیدم و اعتماد به نفس گرفتم دوباره:)) حله آقا تک رقمی میشم:| :))
پ.ن3: انقدر سمنو دوست دارم و تمنای وصالشو دارم که مطمئنم پاتوقم در تهران سمنوی عمه لیلا خواهد بود:| :)) (ایشون اون لیلا نیستنا:)) ) همینقدر تباه
درباره این سایت