خب روزای مزخرفی هستن. نه اینکه بد نباشنا، فقط بین برزخ درس خوندن و نخوندن گیر کردم. و انگار فقط دو سه روز باید بگذره که برگردم به روال سابق. بیشتر روز رو میخوابیم یا یه جوری فقط وقت میگذرونم، خب به خوبی استراحت واقعی نیست ولی بهتر از هیچیه. دیروز به زور بردنم شهربازی:)) و یه تجربه ی جدید پیدا کردم:)) برای اولین بار تو عمرم با این کامپیوترای خفنی که تو شهربازیا هست با داداشم فوتبال بازی کردیم و اوه عالی بود. یک صفر بردمش:)) پی اس فور هم به چیزایی که کاظم باید برام بخره اضافه شد:| ؛)) 

دیگه اینکه روی آوردم به بولت جورنال نویسی که خب خیلی خفنه  ولی همونطور که دریم بوردم مثل دریم بوردای معمولی(یعنی انگیزه و هدف و فلان) نبود اینم معمولی نیست. مثلا ریتم سردردام یا درس خوندنمو ثبت میکنم جای هبیت ترکر و اینا:)) ولی خیلی خوبه در مل و یکم که تکمیل شد عکسشو میذارم:) فردا امتحان زبان داریم و هنوز شروع نکردم. راستش فقط امیدوارم که بگذره. دوباره فکر کردن اومده سراغم و من بازم دارم سعی میکنم به پوچی ای که مثل خون تو بدنمه فکر نکنم.

فقط امیدوارم اینبار هم تسلیم نشم. مهم نیست درجا زدن چقدر طول بکشه مهم اینه بعدش ادامه بدم.

پ.ن: و حسرت ابدی پارسال:)) فک کنم دیگه هرگز اون خرسندی و رضایت عمیق رو به دست نمیارم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jamie دانلود مقاله و تحقيق تشخیص اعتیاد کافی نت خندوانه بدانيم تا خانه دار شويم kampiuter فیلم جدید آسمان ابری دانلود آهنگ جدید پیکاسو هنر